غروب جمعه مگر اینقدر لعنتی می شود..اینقدر بیشعور........
اوه.....بگذریم...
همه چیز خوب است,می روم به محل کارم با خیالی راحت..عاشق کارم هستم,عاشق یادگرفتن و مشغول بودن....
راستش این بزرگترین دغدغه زندگی ام بود....از حالا به بعد همه اش به این فکر میکنم که حقوق بگیرم و با حقوقم کارای خوب بکنم.....
راستش دیگر نمیخواهم زن خانه دار منزوی باشم..نمیخواهم غرق رویای مادرشدن شوم....نمیخواهم زیر و بم نکات خانه داری را یاد بگیرم.....میخواهم زنی با موقعیت اجتماعی خوب باشم....
نمیدانم طرز تفکرم تا چه اندازه درست است اما دو سالی که بر من گذشت آنقدر عقده در دلم ریخته که میخواهم عاشق کارم باشم....
+پست با گوشی سکانس هایی زنانه ...
ادامه مطلبما را در سایت سکانس هایی زنانه دنبال می کنید
برچسب : سکانس,عقده, نویسنده : yekzan00o بازدید : 19 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:47